
ابوالحسن فراهانی
شمارهٔ ۴۸
۱
مرا بیگانه ای بیگانه میگرداند از یاران
برای بی وفایی می کنم ترک وفاداران
۲
اگر جوید بهانه بهر قتلم چشم بیمارش
چنین باشد بهانه جوی می باشند بیماران
۳
نگاه چشم مستش سوی غیر و من ازین خوشدل
که با هم درنگیرد صحبت مستان و هشیاران
۴
بگاه گریه دل ذوق دگر یابد ز خون خوردن
گواراتر بود می روز باران نزد میخواران
۵
اسیران غمش دانند قدر کشته گردیدن
کجا داند کسی قدر خلاصی چون گرفتاران
نظرات