
ابوالحسن فراهانی
شمارهٔ ۳۳
۱
ای که هرگز نشود مست کسی
اگرش باده تو در جام کنی
۲
تو بخیلی و منت گویم ابر
نه ازان روی که انعام کنی
۳
بلکه زان روی که هرجا گذری
روز روشن را چون شام کنی
۴
به مثل گر شودت گریه هوس
اشک را جای دگر وام کنی
نظرات