ادیب الممالک

ادیب الممالک

شمارهٔ ۱۰۰

۱

ای دریغا کهربا با امزیک و فیروزه نگین

آن بصافی بی نظیر و این بخوبی بی قرین

۲

آن یکی افتاد از کالسکه اندر آستان

وین به بزم نصرة الدوله برفت از آستین

۳

آن یکی انگشتری را حضرت والای راد

داده بهر زیب دست ساعدالملک مهین

۴

و آن دگر همزاد لعل فرخ میراجل

در صفا و راستی مانند نای حور عین

۵

ساعدالملک ارنگین گم کرد خود بشگفت نی

زانکه جم را نیز چندی یاوه شد از کف نگین

۶

هست بگشفت آنکه گم شد مریمی کاندر دمید

بادها در پیکرش روح القدس روح الامین

۷

ناگوار آید طعام از بعد خسرانی چنان

پرخمار آید شراب از بهر فقدانی چنین

۸

میزبان گر انگبین برخوان مهمانان نهد

میهمانان را در این خوان سرکه گردد انگبین

تصاویر و صوت

نظرات