ادیب الممالک

ادیب الممالک

شمارهٔ ۱۲۱

۱

گفت با جفت خویش شیخ حسن

کای پری پیکر لطیف اندام

۲

تا که در مستراح عبدعظیم

بودم ابریق دار خاصه و عام

۳

اندران مرتع خصیب مرا

قوت یومیه پخته بود مدام

۴

چون معاون شدم به صلحیه

اوفتاده است کارها ز نظام

۵

شد ملوث زیده کاری ها

کاسه روز ما چو دیزی شام

۶

معده ام خام گشته چون طبعم

بسکه مخلوط گشته پخته و خام

۷

جفت شیرین شمایلش گفتا

غم مخور ای گزیده ایام

۸

که ز بس در مقام صلحیه

بهم آمیختی حلال و حرام

۹

کودکان حرام لقمه بسی

زاید از ما دو تن نمک بحرام

۱۰

عنقریبا کزین سرا گردد

جلوه گر صد هزار شیخ و امام

۱۱

همه صلحیه های عالم را

پر کنیم از حرامزاده تمام

تصاویر و صوت

نظرات