ادیب الممالک

ادیب الممالک

شمارهٔ ۱۳۲

۱

شبی در روستا مهمان خود خواند

مرا در خانه پیری طاعن السن

۲

همی گفت ای دریغ از هوش این خلق

که نشناسد مذنب را ز محسن

۳

گرانی زان فتاد اندر ورامین

که کشتش جمله ارزانی است بر سن

۴

چرا باری نسوزانند سن را

مگر نشنیده اند السن بالسن

تصاویر و صوت

نظرات