
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۱۵۶
۱
نظاره تو به هر دیده کی توان کردن
نظر بروی تو باید بچشم جان کردن
۲
بخشم و ناز نگاهی بما کنی گاهی
گر این نگه نکنی هم چه میتوان کردن
۳
اگر بخاک افتد ذره گر بعرش رود
نمی توان دل بد مهر مهربان کردن
۴
ز دست غم همه مویم زبان شود بر تن
که شرح غم نتوان بیک زبان کردن
۵
لب تو گر بسخن درفشان شود خوبست
چه سود دیده ز حسرت گهر فشان کردن
۶
اگر تو رنجه کنی پا بر آستانه چشم
خوش است دیده خود خاک آستان کردن
۷
بر آستان تو اهلی نهاد روی دعا
که شرمسار شد از رو بر آسمان کردن
تصاویر و صوت

نظرات