اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۱۸

۱

آن شوخ سوارست و سوی ما گذرش نیست

خورشید بلندست و شب ما سحرش نیست

۲

تا کار دل ما بکجا میرسد آخر

کز غمزه خون ریز جوانان حذرش نیست

۳

اکنون که به عاشق کشی آن شوخ خبر داد

عاشق چه نشیند مگر از خود خبرش نیست

۴

بیچاره اسیری که گرفتار بتان شد

جز کشته شدن هیچ دوای دگرش نیست

۵

گر چرخ دهد عرض تحمل زمه و مهر

اهلی سگ یارست بدینها ...رش نیست

تصاویر و صوت

نظرات