اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۲۶۴

۱

بیمارم و لب تشنه و از قافله مانده

آبی که بود در جگرم ز آبله مانده

۲

بگشا سر آن زلف چو زنجیر و نگه کن

جان داده صد آشفته و در سلسله مانده

۳

تن غرقه بخون دل و محبوب نه راضی

ما خسته و پا در گل و او در گله مانده

۴

رفتند رقیبان همه در کعبه مقصود

عاجز صفتانند درین مرحله مانده

۵

جان رخت ببست از تن پر درد و هنوزش

در گوش و دل از ناله من غلغله مانده

۶

فریادرس ایعقل گرانمایه که اهلی

در چنگ حریفان تنگ حوصله مانده

تصاویر و صوت

نظرات