اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۱۲۷۶

۱

آدم و گندم، من و خال لب جانانه‌ای

من نه آن مرغم که در دام آردم هر دانه‌ای

۲

درنگیرد صحبت من با دم ارباب عقل

هم مگر در جوشم آرد آتش دیوانه‌ای

۳

سوختم از صلح و جنگت همچو آتش تا به کی

گه برافروزی چراغی گه بسوزی خانه‌ای

۴

باده می باید که صافی باشد و ساقی لطیف

بزم شاهی گر نباشد گوشهٔ ویرانه‌ای

۵

پیش از آن اهلی که خواب واپسین گیرد ترا

حالیا از عشق او فرصت شمار افسانه‌ای

تصاویر و صوت

نظرات