
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۲۹۸
۱
چون بود روز جزایی مکن آزار کسی
زانکه کس تا بقیامت نبود یار کسی
۲
به که در راه محبت چو الف راست شوی
که درین ره بکجی راست نشد کار کسی
۳
گر ز خورشید چو مجنون ببیابان سوزی
به که منت کشی از سایه دیوار کسی
۴
خار و گل چونهمه یکسان شود از باد خزان
مرغ زیرک نشود بسته گلزار کسی
۵
برد بر دوش سبوی می رندان اهلی
مرد آنست که بر دوش نهد بار کسی
نظرات