
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۱۶۷
۱
نیست در صحرا پی آهو که هر جا رفته است
عاشق مجنون او زنجیر در پا رفته است
۲
ایکه دستم مینهی بر دل که پرسی حال چیست
ساعتی بنشین کزین شوقم دل از جا رفته است
۳
بر لب آمد از غم هجر تو جان تشنه ام
هم تو فکری کن که کار از چاره ما رفته است
۴
ای رقیب ایمن کجا از آتش آهم بود
کوکب اقبال تو هرچند بالا رفته است
۵
بود اهلی زیر دیوارت چو گفتی با رقیب
ناله آن عاشق ما نیست گویا رفته است
تصاویر و صوت

نظرات