
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۲۷۵
۱
گه نظاره دلم ایمن از رقیبان است
که هرکه هست چو من در رخ تو حیران است
۲
چو رفت دامن وصلت ز دست من بیرون
همیشه دستم ازین غصه در گریبان است
۳
محبت تو من از بیم خصم می پوشم
وگرنه اینکه تو بینی هزار چندان است
۴
تو خود دلیل شو ای چشمه حیات مرا
که خضر گمشده ره هم ازین بیابان است
۵
مدار درد سر خلق بیش ازین اهلی
دلی که خون شود از عشق بر که تاوان است
نظرات