اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۴۸

۱

زدرد میرم و گویی که بیش از این بادا

تو گر خوشی که چنین باشم این چنین بادا

۲

جدا زشمع رخت گر بصحبتم هوس است

چراغ صحبت من آه آتشین بادا

۳

نه جام دل که اگر خاتم سلیمان است

نشان عشق ندارد نگین نگین بادا

۴

دل شکسته که پروردمش چو جان دربر

چو رفت از برمن با تو همنشین بادا

۵

گر از صفای تو زد لاف چشمه خورشید

چو آب خضر فرو رفته در زمین بادا

۶

هر آن رقیب بداختر که از تو دورم کرد

قران کوکب بخت بدش قرین بادا

۷

بقدر جور چو گفتی وفا کنم اهلی

من و جفای تو یارب که بیش از ین بادا

تصاویر و صوت

نظرات