
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۸۵
۱
تا کلک قضا نقد وجود از عدم آورد
نقشی چو خط سبز تو کم در قلم آورد
۲
ای تازه پسر یوسف مصری به حقیقت
یا مادر گیتی دو برادر به هم آورد
۳
جانی به شهیدان ره کعبهٔ دل داد
بویی که نسیم سحر از آن حرم آورد
۴
صبر از دل غمدیده چو کم گشت چه جویم
کان گمشده تا در دل من کشت غم آورد
۵
مو بر تن من از رقم عشق تو زد تیغ
تیغ همه عالم به سرم این رقم آورد
۶
بر سنگ مزارم بنویسید چو فرهاد
کاین بود که تاب این همه سنگ ستم آورد
۷
مجنون جگر خسته بود در صف عشاق
اهلی که نواهای عرب در عجم آورد
نظرات