
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۵۶
۱
بر مرگ رقیبان تو خرم نتوان بود
دلشاد بمرگ همه عالم نتوان بود
۲
بی سلسله اینست پریشانی زلفت
ز آشفتگی زلف تو درهم نتوان بود
۳
در خلد برین با همه اسباب فراغت
بالله که بی روی تو یکدم نتوان بود
۴
گفتم که چه مجنون ننهم دل به ملامت
گر عشق چنین است چنان هم نتوان بود
۵
اهلی ز سگ کوی تو بتان مردمی آموخت
بی خدمت این طایفه آدم نتوان بود
نظرات