اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۷۰۰

۱

کسی از خار خار جان مجنون کی خبر دارد

مگر هم ناقه لیلی که خاری در جگر دارد

۲

ز زهر چشم او مردم دریغا آب چشم من

چه پروردم بخون دل نهالی کاین ثمر دارد

۳

گرفتم ذره خاکم چرا بر من نمی تابد

چو با ذرات عالم آفتاب من نظر دارد

۴

نیابم مرهمی از کس همه زخم زبان بینم

دلم ریش است و هر کسرا که بینم نیشتر دارد

۵

خراش سینه اهلی ندارد در بلا سودی

به ناخن چون کسی کوه بلا از پیش بردارد؟

تصاویر و صوت

نظرات