
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۷۳
۱
نیست آن در که ز گوش آمده تا دوش ترا
می چکد آب لطافت زبنا گوش ترا
۲
یک نگاه از رخ زیبات مرا هست طمع
دین ترا عقل ترا صبر ترا هوش ترا
۳
آه من سوخت جهانی تو عجب سنگدلی
که نیارد نفس سوخته درجوش ترا
۴
گرنه در خون دل خود شوی آغشته چو صید
کی سک یار کند دست در آغوش ترا
۵
یار آنگاه کند با تو سخن از سر لطف
که ببیند ز حدیث همه خاموش ترا
۶
گر براند زرهی از ره دیگر باز آی
که بیک ره نکند یار فراموش ترا
۷
خرقه پوشان همه از رشک تو اهلی سوزند
که مریدند جوانان قبا پوش ترا
تصاویر و صوت

نظرات