
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۸۵۲
۱
عیسی دم من وقت سماع طرب انگیز
دستی بسوی مرده برافشاند که برخیز
۲
روزیکه شهیدان علم داد برآرند
شرمنده فرهاد بود خسرو پرویز
۳
طوطی همه خاییده سخن گفت ز شکر
گویا خجلش ساخته آن لعل شکر ریز
۴
تا چند خورم زهر غم آخر قدحی بخش
یکبار هم این زهر به تریاک برآمیز
۵
هرگاه که اهلی نگرد بر گل رویت
خاری شکنی بر جگرش از نگه تیز
نظرات