
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۹۳۷
۱
چون لاله از داغ درون دارم دهان بر دود دل
مگذار کز جورت زبان بگشایم ای مقصود دل
۲
از آه درد آلود دل تا زنده ام خالی نیم
من می نخواهم زندگی بی آه درد آلود دل
۳
در زیر گل داغی نهد بر کشتگان عشق تو
هرجا چکد از چشم من اشک جگر آلود دل
۴
تا من نمیرم در غمت درد دلم کی به شود
گر درد دل باشد چنین مردن بود بهبود دل
۵
اهلی تو جرم آلوده یی رحمت مجو از آسمان
گر ابر رحمت بایدت خالی مباش از دود دل
نظرات