اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شمارهٔ ۱۰۰

۱

در خون دل نشاندم روی ازفراق رویش

قدی چو سرو گردم موی از فراق رویش

۲

جوئی است ز آب خضرش، در چشمه لب من

بر شیب رخ براندم، جوی از فراق رویش

۳

تا آب صبح صادق، رویش بگشت برشب

بر خاک تیره دادم، خوی از فراق رویش

۴

در لاله می، نه بینم رنگ از وصال رنگش

وز گل نمی پذیرم بوی از فراق رویش

۵

بی گوی غبغب او چوگان قد اثیر است

چوگان هربلا را، گوی ازفراق رویش

۶

ای عشق یکزمان زدل من نفورباش

ای دل چو عاشقی به بلاها صبور باش

۷

عشق آتشی است کاب دودیده شراراوست

دادمت پند و گفتمت زین کاردور باش

۸

دیوانه وار بسته زنجیر زلف باش

پروانه وار سوخته نارو نور باش

۹

گاهی بسان آتش سوزان زبانه زن

گاهی میان آتش سوزان بخور باش

۱۰

ای عاشقی که موی شکافی بکار عشق

ز آهن شکاف غمزه خوبان، حذور باش

تصاویر و صوت

نظرات