اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شمارهٔ ۱۰۸

۱

پیمان شکنا بر سر پیمانت نمی بینم

طغرای وفا بر سر فرمانت نمی بینم

۲

از تو کله ها دارم در خون دل آغشته

تا عرضه کنم بر تو خندانت نمی بینم

۳

از غایت حسن تو در غیرت چشم خود

پیدات نمی یابم پنهانت نمی بینم

۴

گرچه ز تو میگویم در گفت نمی آئی

ورچه بتوام زنده چون جانت نمی بینم

۵

تا خود چه سواری تو کزغایت چالاکی

جز بر دل و بر دیده جولانت نمی بینم

۶

در خوبی و چالاکی چون شعر اثیری تو

الا دل تنک او میدانت نمی بینم

تصاویر و صوت

نظرات