
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۱۱۵
۱
دوش در عیش و عشرتی بودم
کز طرب تا بروز نغنودم
۲
یا ربود و شراب و شمعی و من
زحمت اندر میانه، من بودم
۳
با وصالش غمی فرو گفتم
وز جمالش دمی، بر آسودم
۴
گاه کام نشاط خوش کردم
گاه جام طرب به پیمودم
۵
گره هجر و بند گیسوی یار
هر دو با هم بلطف بگشودم
۶
دست با چرخ در کمر گردم
پای بر ماه و مشتری سودم
۷
خواجه گیها، زمانه در سر داشت
لیک من، بندگیش فرمودم
۸
چار بوسم زیار را تب بود
پنج دیگر ز راه بربودم
۹
ده به بخشید بعد از آنم لیک
بستدم بر لبش، به بخشودم
۱۰
با چنین عیش ظلم باشد اگر
گویم از بخت خود نه خشنودم
نظرات