
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۱۱۹
۱
از نو، رقمی بر دل درویش کشیدم
خط، بر خرد عافیت اندیش کشیدم
۲
سودای تونا خوانده درآمد ز درجان
در خانه دلی بود مرا، پیش کشیدم
۳
تا راز تو در سرخی رخساره بپوشم
بس خون که بچشم از جگر ریش کشیدم
۴
دیدم که همه بی رقم درد تو صفرند
منهم رقم درد تو بر خویش کشیدم
۵
صد بار، ز بیداد تو رختی که ندارم
از عالم هستی بعدم پیش کشیدم
۶
با محرم و نا اهل چو نحل از قبل تو
هم نوش فدا کردم و هم نیش کشیدم
۷
از غایت جور تو، اثیرا سخنی ماند
آن نیز بپیش تو جفا کیش کشیدم
تصاویر و صوت

نظرات