
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۱۲۱
۱
بی شب زلف تو سیه روزم
خسته روزگار کین توزم
۲
محرم بزم خوبی تو منم
که بیک آه می بر افروزم
۳
تا تو را حسن نیک میسازد
چشم بددور، خوش همی سوزم
۴
مرهمی نه، که بخت دلریشم
چینه ئی ده، که بس نوآموزم
۵
خرمی را بنقد شب خوش باش
تا چه از راز نسیه روزم
نظرات