
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۱۲۴
۱
با آنکه در میان دل آتش همی زنم
چون عود، در میان نفس خوش همی زنم
۲
بر من زمانه همچو قفس گشت جرمم آنک
بلبل نهاد، زخمه دلکش همی زنم
۳
گویم مگر، برون جهم از روزن عدم
پروانه وار، بال در آتش همی زنم
۴
مرکب زتازیانه چو طفلان وآنگهی
لاف از سرای پرده و مفرش همی زنم
۵
کردون مرا بمن بنمودست این دغل
بر اعتماد ناقد اغمش همی زنم
۶
بر پشت پای چشم بیفکنده ام هنوز
زین روز لاف بال منقش همی زنم
نظرات