
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۱۳۱
۱
بهر کژم که نهی نقش خویش می بینم
نه آن حریفم لیکن که مهره برچینم
۲
گرفت دستخوشم، عشوه وصال تو لیک
بدست نامد خوش خوش ز پای ننشینم
۳
بر آن دلم که نبینم بچشم روی صلاح
که من صلاح دل خود در این نمی بینم
۴
بخون خانم تر میکند غمت شمیشر
نکرده خشک نمد زین، زعارت و، تینم
۵
اگر بتیغ دو رویت سخن رود با من
متاب روی، که در روی میشود اینم
۶
اثیر رفت و شبی با تو کام تلخ نکرد
بلب رسید در این غصه جان شیرینم
نظرات