
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۱۴۷
۱
ای شکرخای شده گوش از تو
رخ ماه آمده شب پوش از تو
۲
از لطافت چو خیالی که شبی
پر نکردست کس آغوش از تو
۳
شام را غالیه در زلف ز تست
ماه را غاشیه بر دوش از تو
۴
ملک سلطان سپرم گر ببرم
بدو بوسه من مدهوش از تو
۵
سبز پوشان فلک مست شدند
موی مشکین زبر و دوش از تو
۶
چون تو ساقی شدیم ساغر گفت
کآب حیوان زمن و نوش از تو
۷
گریه میزد چو سخن میگفتی
عقل در بارگه گوش از تو
۸
چون فرو ماند دل و هوش اثیر
عاریت خواست دل و هوش از تو
تصاویر و صوت

نظرات