
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۱۵۰
۱
ای شکار آویز دل فتراک تو
روح گردی بربساط پاک تو
۲
آب حیوان با همه باد قبول
بر سر آتش نشست از خاک تو
۳
باز گیرد سر، ز بالین عدم
رفتگان را سر، زبالین پاک تو
۴
صد هزاران جان معصومان دوان
در رکاب طره چالاک تو
۵
مرغ سدره، خویشتن بسمل کند
بر امید صحبت فتراک تو
۶
دل زده خود را، ز حیرت همچوتیر
بر سنان غمزه بی باک تو
۷
عالم دل، جز وی از اقطاع تست
گلشن جان، بعضی از املاک تو
۸
باز گیرد سر، ز بالین عدم
رفتگان را لعل چون تریاک تو
۹
هر دو عالم در قبای هستی اند
بر طفیل خلعت لولاک تو
۱۰
خوش لبان دارد زمانه لیک نیست
کس بدندان اثیر الاک تو
نظرات