اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شمارهٔ ۱۵۳

۱

ای مرا چون جان گرامی جام جانپرور بخواه

چون رخ و اشک من و خود، باده احمر بخواه

۲

لعل جان آشوب بگشا، بهر جان دارو بیار

زلف جان آویز بشکن جام جان پرور بخواه

۳

همچو زلفت سر گرانم، ساعتی دیگر بپای

همچو چشمت نیم مستم، ساغر دیگر بخواه

۴

باده احمر تو را، از دست غم بیرون کند

چاکر او باش و کین، از گنبد اخضر بخواه

۵

روز بارست ارسلان سلطان می را، زود باش

از حباب و جام، هم اورنگ و هم افسر بخواه

۶

چون زبرپوش فلک، پوشید باغ و خانه زیب

درد سرمشمر، کله دیوی سبک با سر بخواه

۷

نکهت از گل عاریت کن لذت از شکر بگیر

زینت از فردوس بستان، صفوت از کوثر بخواه

۸

چرخ را گو، چتر خورشید و دف کردان بده

ماه را گو، بربط ناهید خیناگر بخواه

۹

مجلسی برساز و آنگه بر غزل‌های اثیر

بادهٔ چون آفتاب از ترک مه‌پیکر بخواه

تصاویر و صوت

نظرات