
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۱۶۹
۱
زلف چون بر عذار میفکنی
لیل را در نهار میفکنی
۲
چون لبت مست لطف میگردد
باده را در خمار میفکنی
۳
جانی آویخته است برفتراک
تا نظر بر شکار میفکنی
۴
هر کجا مهر در میان آمد
خویشتن بر کنار میفکنی
۵
خرما با تو کی دود که بجور
اسب بر روزگار میفکنی
۶
همچو سوزن، اگرچه سرتیزی
بخیه بر روی کار میفکنی
۷
صف ناموس تو شکست آرد
زانکه در چنگ یار میفکنی
نظرات