
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۳۴
۱
تدبیر دل مرا نمیخواهد
جز صحبت ناسزا نمیخواهد
۲
از محتشمی که هست معشوقم
پیوند من گدا نمیخواهد
۳
هرگه که ز مفلسان سخن گوید
دانم که مرا چرا نمیخواهد
۴
من عاشق زاهدم و لیکن او
زر میخواهد دعا نمیخواهد
۵
ای مرد بهانه است زر، کاو خود
در اصل وجود ما نمیخواهد
۶
جان پیشکشم بود که بپذیرد
گر قالب کمبها نمیخواهد
۷
قصه چه کنم اثیر، یار اینک
امید ببُر تو را نمیخواهد
تصاویر و صوت

نظرات