
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۳۹
۱
خوی تو باجور روزگار بسازد
حسن تو با لطف کردگار بسازد
۲
وعده وصلت بکوش هوش فروخوان
تا برود کار انتظار بسازد
۳
بر پی بوی گلی ز باغ رخ تو
با الم صد هزار خار بسازد
۴
روی تو دیدم ز خوی خویش خبرده
تا دل کار اوفتاده کار بسازد
۵
سوخت مرا طبع روزگار مباد آنک
خوی تو با طبع روزگار بسازد
۶
همچو اثیر آنکه درفتاد بدامت
تا به ابد برگ اضطرار بسازد
نظرات