اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شمارهٔ ۴۴

۱

روزی که جفاهای تو بر یاد من آید

دل نوش کند غصه و از خویشتن آید

۲

چون صفّ بلا، راست کنی از سر تسلیم

مرد آن بود آری، که نه کمتر ززن آید

۳

گر تیغ بیالاید عشقت بمن این فخر

حاشا که ز صد پیرهنم یک کفن آید

۴

تا چند زبان گرد بدارم که لب توست

چیزی که ز ایام بدندان من آید

۵

من گرد سر کوی تو از بهرتو گردم

بلبل ز پی گل بکنار چمن آید

۶

بشکست دلم زان شکن زلف مبادا

کز چشم بدان برشکن او شکن آید

تصاویر و صوت

دیوان اثیرالدین آخسیکتی به اهتمام رکن الدین همایون فرخ - اثیرالدین آخسیکتی - تصویر ۴۵۵

نظرات