
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۴۶
۱
نه صفای تو در بصر گنجد
نه صفات تو در خبر گنجد
۲
بر بساط قمارخانه حسن
تا رخش هست کی قمر گنجد
۳
در جُلاب روان رنجوران
تا لبت هست کی شکر گنجد
۴
هرکه شد مرغ چینه لب تو
مرغ جانش نه زیر پر گنجد
۵
تنگنائی است وصل تو که دراو
نیست ممکن که عشق و سر گنجد
۶
همه جرمی بکن که دریابد
همه نازی بکن که در گنجد
نظرات