
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۵۰
۱
گر نقاب از دورخ براندازد
عالم از عافیت بپردازد
۲
عرصه روزگار تنک آید
باره ی حسن اگر برون تازد
۳
بفلک بر، زنور عارض او
ماه با آفتاب بگدازد
۴
عقل بر گوشه بساط عدم
همه نقد وجود دربازد
۵
بر زمین بر، زرشک قامت او
سرو همچون هلال بکرازد
۶
گر غمش سر بجان فرود آرد
دل ز شادی کله براندازد
۷
وصلش اخسیکتی امیدمدار
که وفا با جمال کم سازد
۸
آنکه با روزگار ناز کند
چون توئی را چگونه بنوازد
نظرات