
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۶۰
۱
جان نقش رخ تو بر بصر دارد
تن نیز غم تو بر جگر دارد
۲
من خاک دل خودم که از عزت
خاک قدم تو تاج سر دارد
۳
در خدمت تو زمانه معذور است
کز رحمت خویش بیشتر دارد
۴
هر کاو رخ و زلف آنچنان بیند
کی دل دهدش که دیده بر دارد
۵
پیش تو ز جان خبر نمیدارم
بررس ز خیال گاو خبر دارد
۶
حال دل من ز من چه پرسی
زلف تو جواب خود ز بردارد
۷
گر مینهدت اثیر می بینی
تن نه که از این دو صد دگر دارد
تصاویر و صوت

نظرات