اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شمارهٔ ۷۲

۱

هر آنکس را که دلداری چو آن سرو سهی باشد

نه پندارم که جانش را ز تیمار آگهی باشد

۲

رهین منتش هستند در هر گوشه ئی صد دل

وگر نزدیک تر خواهی یکی ز ایشان رهی باشد

۳

خوش افتاده است با بیماری عشقم چو چشم او

مباد آندم کزین بیماریم روز بهی باشد

۴

سزد گرماه نوسازد رکاب از آسمان مرکب

هر آن دلرا که با سوداش کامی همرهی باشد

۵

سخن کوته ندانم کرد، در هنگامه مهرش

کسی کز وی سخن گوید، چه جای کوتهی باشد

۶

دماغی پر سمر دارم، از آن کهتر نوازیها

بگویم با تو، چون مجلس زنا اهلان تهی باشد

۷

شبی در خدمتش بر آسمان، خواهم زدن خیمه

چو جام پرده در جفت سماع خر گهی باشد

۸

اثیرا چون فلک گردت باسم بندگی تمکین

اگر تمکین کنی دور فلک را، ابلهی باشد

تصاویر و صوت

نظرات