
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۸۱
۱
باز دل در عشق رائی میزند
سنگ بر قفل بلائی میزند
۲
از ملامت پشت دستی میخورد
بر سلامت پشت پائی میزند
۳
تاراشکم بسته بر قد چوچنگ
خارج پرده نوائی میزند
۴
زیر من زاراست ترسم بگسلد
زانکه او بر نیم نائی میزند
۵
عذر دارد گر ز من بیگانه شد
راه مهر آشنائی میزند
۶
دست حکم او قوی کن تا بقهر
طبع سرکش را قفائی میزند
۷
مطربی جستی درین نه طاق و بس
گرچه گه گه هوی و هائی میزند
۸
بر سر افتاد از جهان نقد اثیر
هم چنان در کان روائی میزند
نظرات