اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شمارهٔ ۹

۱

بی روی تو، روی خرمی نیست

در عشق تو، جای بی غمی نیست

۲

جز با سر زلف تو، فلک را

در شیوه ی جور، همدمی نیست

۳

گفتی که بحکم توست، دل را

کاندر سخن تو محکمی نیست

۴

بس محرومم ز خدمت تو

در شهر تو، رسم محرمی نیست

۵

نقدی است شکرف عشوه ی تو

چندانکه همی دهی کمی نیست

۶

مستانه توئی چنین، یک اهل

در هفت نشیمن ز می نیست

۷

گشتیم بباغ دهر چون باد

یک شاخ بر آب خرمی نیست

۸

خشک است نهال شادی ای چشم

دریاب که وقت بی نمی نیست

۹

این ریش که بر دل است ما را

در ساختن است مرهمی نیست

۱۰

یا، در عالم نماند مردم

یا رسم وفا و مردمی نیست

۱۱

شک نیست که این رباط خاکی

منزلگه هیچ آدمی نیست

۱۲

چتوان کردن اثیر میساز

«کز دهر امید خرمی نیست»

تصاویر و صوت

نظرات