
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۹۴
۱
یک نظر در صورت آن روح روحانی نگر
بسته سنبل پای گل بر سرو بستانی نگر
۲
تا سپهر گوی زن بینی مه چوگان گذار
خیز و در میدانش بریکران چوگانی نگر
۳
میر خوبان است، کاورده است منشور جمال
اینک اینک بر رخش طغرای سلطانی نگر
۴
در شکنج غبغبش چاه ذقن محبوس ماند
یارب آن زندان دل ها، چاه زندانی نگر
۵
دعوی خون گرد بر من، خط او گفتم چرا
گفت کاینک حجتی شرعی و برهانی نگر
۶
زلف و چهرش بر کنار شام بادو نیمروز
با سپاه کفر بر مرز مسلمانی نگر
۷
قاصدا، یک ره به تبریز آی و رخسارش به بین
مصر اعظم دار ملک ماه کنعانی نگر
۸
با گشاد غمزه ی تیرافکنش بر راه او
گشتگان آشکار از زخم پنهانی نگر
۹
در نثار موکب حسنش اثیر از اشک خون
بر سر مژگان گرفته لعل پیگانی نگر
نظرات