اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شمارهٔ ۹۷

۱

مسلمانان فغان از دست چشم کافر مستش

دل آزاد من چون دید سحری کرد و بربستش

۲

خیالت چون نهم بر دل از آن بدعهد بی حاصل

دل من گر بخون دل بگرید جان آن هستش

۳

سیاها، روی مظلومی که خواهد روی گلرنگش

درازا، دست بیدادی که دارد طره پستش

۴

تنم در تب همی سوزد، رباب دل چنان گردش

دلم مرهم نمی گیرد، بتیغ غم چنان خستش

۵

ز زلفش یادگاری خواستم تا مونسم باشد

بقد من اشارت کرد هم در حال بگسستش

۶

صراحی وار دل پر خون ببزم خسرو عادل

روم بر سر نهم دستی ز دست چشم بد مستش

تصاویر و صوت

نظرات