
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۹۹
۱
تو چه گوئی ار بپرسم زلب شکرفشانش
زچه داد زهرمارا، چه بود جوابش، آتش
۲
زدلم گرفت نسخت مگر آن دهان تنگش
چو ندید کس دهانش بچه میدهد نشانش
۳
زمیانش ار بیابم بخرم بجان کناری
که مرا تو مردمی کن خبری ده ازمیانش
۴
سحری زباغ حسنش نفسی زدم زحیرت
گل و باد و سرو، ترسم که رسدبسی زیانش
۵
من تنگدل که هستم زغمش فراخ روزی
دل تاب خورده دارم بکمند دلستانش
نظرات