
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۱
۱
ای بمدح تو منتظم کرده
فکرتم خاطر پریشان را
۲
پس بپای تو دُر فشانده همی
زیور نظم گوهر افشان را
۳
گرچه خامی بود صفت کردن
به ضیا کوکب درخشان را
۴
هیچ سرمایه در نیفزاید
گهری معدن بدخشان را
۵
رونقی بیشتر بکف نشود
بدو پروانه شمع رخشان را
۶
لیکن آخر چو عاشقان وی اند
داد باید جمال ایشان را
نظرات