اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شمارهٔ ۲۹

۱

خسرو دشمن شکن که صورت فتحش

در سر تیغ جهانگشای توان دید

۲

با سخطش، صولت عقاب توان یافت

در نظرش، سایه همای توان دید

۳

هندوی شب را ز گرد طره چترش

بر صدف ماه مشک سای توان دید

۴

زین سوی مدح وی است هرچه بتبجیل

از سر ادراک عقل ورای توان دید

۵

چون بفلک بر شوی ز قامت قدرش

گر نتوان دید پشت پای توان دید

۶

در تتق ملک حرف حبر فلک را

زان دل و طبع لطیفه زای توان دید

۷

پرده گی غیت را بدیده ی فکرش

در نفسی صد هزار جای توان دید

۸

جمله بتفهیم شهریار جهان است

هر هنری کز من گدای توان دید

۹

در دل خیناگر است مطربی ار چند

صورت زخمه ز چنگ و نای توان دید

۱۰

گوهر بختی برد خزانه و لیکن

دبدبه بر درگه درای توان دید

۱۱

بندگی آنجا رسد که چهره مستی

هم بمی لعل جان فزای توان دید

۱۲

آینه ی بیوه گان هم آن بنماید

هرچه بجام جهان نمای توان دید

تصاویر و صوت

نظرات