اثیر اخسیکتی

اثیر اخسیکتی

شمارهٔ ۴۸

۱

من بودم و دوش، یار سیمین تن من

جمعی ز نشاط و عیش، پیرامن من

۲

آنها، همه صبحدم پراکنده شدند

جز خون جگر، که ماند در دامن من

تصاویر و صوت

نظرات