
اثیر اخسیکتی
شمارهٔ ۵
۱
تا دورم از آن دو زلف مشکین بتاب
از آتش دل، ز دیده می ریزم آب
۲
اکنون چه کنم که بخت برگشته من
گفتار به نامه کرد و دیدار بخواب
نظرات
افسانه چراغی