
عمعق بخاری
شمارهٔ ۲۳
۱
هنگام آنکه گل دمد از خاک بوستان
رفت آن گل شکفته و در خاک شد نهان
۲
هنگام آنکه شاخ شجر نم کشد ز ابر
بی آب ماند نرگس آن تازه بوستان
۳
با جام باده در وطن امروز بر فروز
آن گوهری که هست مدد در صفای جان
۴
قد بلند او به مثل مثل نارون
رنگ عجیب او به صفت رنگ ناردان
۵
بیگانه از ستاره ولیکن ستاره بار
بی بهره از عقیق ولیکن عقیق سان
۶
رخشان تر است پیکرش از جنس آفتاب
پیچان تر است قالبش از شاخ خیزران
۷
در گوش او ز گوهر چرخ است گوشوار
بر فرق او ز مشک سیاهست طیلسان
۸
شنگرف را به گونه دلیل معین ست
لیکن همی نماید زنگار ازودخان
۹
چون خاطر کریم صفا اندرو پدید
چون همت بلند جوادی درو عیان
۱۰
چون بر زمین ز پیکر خود سایه افگند
سوی سپهر پشه ی زرین شود روان
۱۱
نقصان کجا رسد به طبایع ز روزگار؟
تا اوست بر سپاه طبایع خدایگان
تصاویر و صوت

نظرات
افسانه چراغی