امیر معزی

امیر معزی

شمارهٔ ۹

۱

گر تو پنداری که رازم بی‌تو پیدا نیست هست

یا دلم مشتاق آن رخسار زیبا نیست هست

۲

یا ز عشق لولو و یاقوت شَکَّر بار تو

چشم ‌گوهر بار من هر شب چو دریا نیست هست

۳

ور تو را صورت همی بندد که از چشم و دلم

آب و آتش تا ثَری و تا ثُریّا نیست هست

۴

گر تو پنداری که بی‌وصل تو جان اندر تنم

مستمند و دردمند و ناشکیبا نیست هست

۵

ور تو پنداری که از جور و جفای روزگار

در دِماغ و طبع من سودا و صفرا نیست هست

۶

گر گمان تو چنان است ای صنم ‌کز عشق تو

این بلاها بر من بیچاره تنها نیست هست

۷

این همه زشتی مکن کامروز را فردا بود

ور تو گویی از پس امروز فردا نیست هست

تصاویر و صوت

کلیات دیوان امیر معزی نیشابوری به اهتمام محمدرضا قنبری - امیر معزی نیشابوری - تصویر ۷۷۵

نظرات

user_image
ho۳ein۰۲۱
۱۴۰۰/۰۶/۰۹ - ۰۴:۰۵:۳۴
بسیار زیبا و خواندنی