
انوری
غزل شمارهٔ ۱۹
۱
رخت مه را رخ و فرزین نهادست
لبت بیجاده را صد ضربه دادست
۲
چو رویت کی بود آن مه که هر مه
سه روز از مرکب خوبی پیادست
۳
کجا دیدست بیجاده چنان خال
که فرزین بند نعلت را پیادست
۴
ز مادر تا تو زادی کس ندیدست
که یک مادر مه و خورشید زادست
۵
از این سنگین دلی با انوری بس
که بیتو سنگها بر دل نهادست
تصاویر و صوت



نظرات
ج م
ج م