
انوری
غزل شمارهٔ ۲۱۰
۱
عمر بیتو به سر چگونه برم
که همی بیتو روز و شب شمرم
۲
خونها از دو دیده پالودم
رخنه رخنه شد از غمت جگرم
۳
تو ز شادی و خرمی برخور
که من از تو به جز جگر نخورم
۴
مگر این بود بخششم ز فلک
که ز دست غم تو جان نبرم
۵
چند برتافتم ز کوی تو روی
با قضا برنیامد آن حذرم
تصاویر و صوت


نظرات